فاطمه جانمانفاطمه جانمان، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

نفس طلایی

بابایی خوب شو دیگه ....

سلام گل دلم حالت چه طوره فرشته ی نازم ؟ منم خوبم الحمدلله اما بابایی همچنان سرما خوردگیش ادامه داره و همین طوری افتاده .... وای کاش بودی تا دو به یک می شدیم و مجبورش  می کردیم بره دکتر اما حیف که الان زور من بهش نمی رسه .... این چند روز همش مشغول اش درست کردن و اب میوه گرفتن و چای و عسل و شیر داغ درست کردن بودم ....جونم  فدای یه تار موی بابایی .. الهی که زود زود خوب بشه و امروز بتونم با زور ببرمش دکتر .... خلاصه امروز مثلا ازمون اکسین و دارم که صد البته یه کلمه هم نخوندم و با این حال بابایی احتمالا نرم .... دیگه اینکه دیروز بعد از کلاس بعد از دو هفته رفتم یه سر به مامان جون اینا زدم و خیلی دلم براشون تنگ شده بود.... از تو بهش...
18 آذر 1390

روز های محرم

سلام عزیز دل من حالت چه طوره ؟ منم خوبم خدا رو شکر البته یه کوچولو سرما خوردم اما طفلکی بابایی خیلی ناجور سرما خورده و امروز مونده خونه .... امروز همه رفتن خونه ی مامان جون فاطمه اینا اما من به هوای پرستاری بابایی موندم خونه و برای بابایی اش خوشمزه درست کردم و از صبح هی دارم براش اب پرتقال می گیرم .... امیدوارم زودتر خوب بشه چون بابایی از اون ادم هاییه که وقتی مریض میشه حسابی بی حال میشه و منم از بی حالی اون حسابی ناراحت می شم .... دیگه اینکه این روز ها و شب ها حسابی سرمون شلوغ بود ، صبح ها که مامان جون منصوره اینا روضه داشتن و ما هم مشغول کمک کردن بهشون بودیم خصوصا این دو روز اخر که نهار هم میدن کارها بیشتر میشه اما خوب خیلی با صفاست انشا...
16 آذر 1390

روز غم ........

سلام عزیزم امروز روز عاشوراست و روز بزرگ ترین غم عالم خوش به سعادت همه اونهایی که الان کربلا هستن... توام الان حتما تو بهشت مشغول عزاداری هستی واسه ی ما هم دعا کن گل دلم ..... 
15 آذر 1390

امام حسین جانم

زبان حال : امشبی را شه دین در حرمش مهمان است  عصر فردا بدنش ................... مکن ای صبح طلوع....         التماس دعا  ...
14 آذر 1390

علی اصغر رباب ...

سلام عزیز دلم حالت خوبه نازنینم ؟ همیشه شب های حضرت علی اصغر فکر می کردم اون هایی که نی نی ناز دارن حتما چقدر بیشتر از بقیه دلشون می سوزه برای غربت و مظلومیت امام حسین و خانوم رباب و طفل شش ماهشون..... عزیزم یکی از ارزوهایی که برای بودنت دارم همینه .... اینکه با حضورت بیشتر خودم رو به اتفاق عاشورا نزدیک ببینم ..... خوش بحال همه ی مامان هایی که امشب با تو اغوش گرفتن دلبندشون از ته ته ته دلشون اشک میریزن ( خیلی التماس دعا ) اخه من همیشه فکر می کنم  اتفاقی که برای حضرت علی اصغر افتاد اوج مظلومیت واقعه ی کربلاست .... یه مادر شیر نداره .... یه کودک که فقط شش ماه داره .... یه پدر ، یه امام ، یه سلطان که فقط به خاطر طفل شش ماهش به دشمنش رو م...
11 آذر 1390

امیری حسین و نعم الامیر

سلام عزیزم حالت چه طوره ؟ منم خوبم خدا رو شکر امروز دانشگاه بودم و استاد تشخیصمون داشت ازمون رورشاخ و درس میداد که برای من خیلی جالب بود....  بعد هم رفتم خونه ی مامان اینا و رفتم برای بابایی یه عطر خوشبو خریدم ...  خلاصه مامانی امشب تو روضه ی امام حسین (ع) روضه ی دو طفل حضرت زینب رو می خونن ... خیلی جریان عجیبیه .... یه خواهر تمام وجودش ، فرزندان گلش رو با همه ی وجود تقدیم برادرش می کنه و با عشق تموم به بچه هاش یاد میده : امیری حسین و نعم الامیر  کاشکی ما هم این طوری عاشق امام زمانمون می بودیم                                  &nbs...
8 آذر 1390

تشکیل نشدن کلاس

سلام عزیز دلم حالت چه طوره جوجه طلایی ؟ خوبی ؟ منم خوبم وااااااااااای بچه ی همسایه مون بدنیا امده و دیروز تو روضه ی مامان جون دیدمش هزار ماشاالله عین فرشته هاست فقط دلم می خواست بغل بگیرمش و بوسش کنم عزیز دلم بود از اون نوزادهایی که حسابی خوردنین .... اگه بدونی چقدر دلم می خواست می بودی و بغلت می کردم فرشته ی نازم .... دیروز کنفرانس تفسیر نقاشیم و ارائه دادم و دکتر برجعلی حسابی تعریف کرد .... و امروزم بعد از 2 ماه یکی از استاد محترم یه مقاله رو قبول کرد تا ارائه بدم .... خلاصه این چند وقت کلا تو تعطیلات درسم و این اصلا خوب نیست امروز هی می خواستم زود بیام خونه تا به جلسه ی مامان جون برسم و بین کلاس و امدن گیر کرده بودم که خدا رو شکر فهمیدم...
7 آذر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس طلایی می باشد