بابایی خوب شو دیگه ....
سلام گل دلم حالت چه طوره فرشته ی نازم ؟ منم خوبم الحمدلله اما بابایی همچنان سرما خوردگیش ادامه داره و همین طوری افتاده .... وای کاش بودی تا دو به یک می شدیم و مجبورش می کردیم بره دکتر اما حیف که الان زور من بهش نمی رسه .... این چند روز همش مشغول اش درست کردن و اب میوه گرفتن و چای و عسل و شیر داغ درست کردن بودم ....جونم فدای یه تار موی بابایی .. الهی که زود زود خوب بشه و امروز بتونم با زور ببرمش دکتر .... خلاصه امروز مثلا ازمون اکسین و دارم که صد البته یه کلمه هم نخوندم و با این حال بابایی احتمالا نرم .... دیگه اینکه دیروز بعد از کلاس بعد از دو هفته رفتم یه سر به مامان جون اینا زدم و خیلی دلم براشون تنگ شده بود.... از تو بهش...
نویسنده :
مامانی
12:44
امام سجاد (ع)
شهادت امام سجاد (ع) را تسلیت میگم و التماس دعا ...
نویسنده :
مامانی
23:00
روز های محرم
سلام عزیز دل من حالت چه طوره ؟ منم خوبم خدا رو شکر البته یه کوچولو سرما خوردم اما طفلکی بابایی خیلی ناجور سرما خورده و امروز مونده خونه .... امروز همه رفتن خونه ی مامان جون فاطمه اینا اما من به هوای پرستاری بابایی موندم خونه و برای بابایی اش خوشمزه درست کردم و از صبح هی دارم براش اب پرتقال می گیرم .... امیدوارم زودتر خوب بشه چون بابایی از اون ادم هاییه که وقتی مریض میشه حسابی بی حال میشه و منم از بی حالی اون حسابی ناراحت می شم .... دیگه اینکه این روز ها و شب ها حسابی سرمون شلوغ بود ، صبح ها که مامان جون منصوره اینا روضه داشتن و ما هم مشغول کمک کردن بهشون بودیم خصوصا این دو روز اخر که نهار هم میدن کارها بیشتر میشه اما خوب خیلی با صفاست انشا...
نویسنده :
مامانی
16:28
روز غم ........
سلام عزیزم امروز روز عاشوراست و روز بزرگ ترین غم عالم خوش به سعادت همه اونهایی که الان کربلا هستن... توام الان حتما تو بهشت مشغول عزاداری هستی واسه ی ما هم دعا کن گل دلم .....
نویسنده :
مامانی
16:12
امام حسین جانم
زبان حال : امشبی را شه دین در حرمش مهمان است عصر فردا بدنش ................... مکن ای صبح طلوع.... التماس دعا ...
نویسنده :
مامانی
18:09
یا ابالفضل العباس
زبان حال : ای اهل حرم میر و علمدار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد التماس دعای فراوان ...
نویسنده :
مامانی
18:58
علی اصغر رباب ...
سلام عزیز دلم حالت خوبه نازنینم ؟ همیشه شب های حضرت علی اصغر فکر می کردم اون هایی که نی نی ناز دارن حتما چقدر بیشتر از بقیه دلشون می سوزه برای غربت و مظلومیت امام حسین و خانوم رباب و طفل شش ماهشون..... عزیزم یکی از ارزوهایی که برای بودنت دارم همینه .... اینکه با حضورت بیشتر خودم رو به اتفاق عاشورا نزدیک ببینم ..... خوش بحال همه ی مامان هایی که امشب با تو اغوش گرفتن دلبندشون از ته ته ته دلشون اشک میریزن ( خیلی التماس دعا ) اخه من همیشه فکر می کنم اتفاقی که برای حضرت علی اصغر افتاد اوج مظلومیت واقعه ی کربلاست .... یه مادر شیر نداره .... یه کودک که فقط شش ماه داره .... یه پدر ، یه امام ، یه سلطان که فقط به خاطر طفل شش ماهش به دشمنش رو م...
نویسنده :
مامانی
15:42
امیری حسین و نعم الامیر
سلام عزیزم حالت چه طوره ؟ منم خوبم خدا رو شکر امروز دانشگاه بودم و استاد تشخیصمون داشت ازمون رورشاخ و درس میداد که برای من خیلی جالب بود.... بعد هم رفتم خونه ی مامان اینا و رفتم برای بابایی یه عطر خوشبو خریدم ... خلاصه مامانی امشب تو روضه ی امام حسین (ع) روضه ی دو طفل حضرت زینب رو می خونن ... خیلی جریان عجیبیه .... یه خواهر تمام وجودش ، فرزندان گلش رو با همه ی وجود تقدیم برادرش می کنه و با عشق تموم به بچه هاش یاد میده : امیری حسین و نعم الامیر کاشکی ما هم این طوری عاشق امام زمانمون می بودیم &nbs...
نویسنده :
مامانی
22:47
تشکیل نشدن کلاس
سلام عزیز دلم حالت چه طوره جوجه طلایی ؟ خوبی ؟ منم خوبم وااااااااااای بچه ی همسایه مون بدنیا امده و دیروز تو روضه ی مامان جون دیدمش هزار ماشاالله عین فرشته هاست فقط دلم می خواست بغل بگیرمش و بوسش کنم عزیز دلم بود از اون نوزادهایی که حسابی خوردنین .... اگه بدونی چقدر دلم می خواست می بودی و بغلت می کردم فرشته ی نازم .... دیروز کنفرانس تفسیر نقاشیم و ارائه دادم و دکتر برجعلی حسابی تعریف کرد .... و امروزم بعد از 2 ماه یکی از استاد محترم یه مقاله رو قبول کرد تا ارائه بدم .... خلاصه این چند وقت کلا تو تعطیلات درسم و این اصلا خوب نیست امروز هی می خواستم زود بیام خونه تا به جلسه ی مامان جون برسم و بین کلاس و امدن گیر کرده بودم که خدا رو شکر فهمیدم...
نویسنده :
مامانی
17:39